وقتی برای اولین بار وارد Rec Therapy شدم، هیچ سرنخی نداشتم که آن چیست و هر چه بیشتر یاد گرفتم، بیشتر می دانستم که در زمینه درستی هستم، چیزهایی را که Rec Therapy ارائه می دهد دوست دارم. من دوست دارم بدانم که می توانم با هر جمعیتی کار کنم و برنامه ها و گروه ها را با جمعیتی که با آنها کار می کنم تطبیق دهند.
من با کلاس مداخلاتم به مزرعه Hinds' Feet آمدم. من فورا می دانستم که اینجا جایی است که می خواهم برای کارآموزی ام باشم. این جمعیت با دیگران متفاوت است، آنها باید همه چیز را دوباره یاد بگیرند و برخی هرگز همه چیز را به طور کامل پس نمی گیرند. من عاشق شنیدن داستان های آنها در مورد چگونگی آسیب های مغزی آنها هستم، دوست دارم بدانم آنها شانس را شکست داده اند و معجزه می کنند. من از زمانم اینجا در HFF لذت بردم!
من عاشق این گروه و دیدن هر روز آنها هستم. یکی از گروههای مورد علاقه من برای صحبت کردن، هفته اول ماست که شمعسازی کردیم، من و کارآموز دیگر RT در آشپزخانه بودیم و به اعضا کمک میکردیم تا شمعهایشان را درست کنند. جایی که ما سوختیم و عضوی به ما می خندد و ما به خودمان می خندیم. خیلی داغ بود، اما اعضا آن را دوست داشتند و چه می توانم بگویم من هم از آن لذت بردم، فقط خندیدن به یکدیگر ارزش سوختن توسط موم را داشت.
من هر روز چیز جدیدی یاد میگیرم و هر روز چیز جدیدی به ارمغان میآورد، هرگز نمیدانی آن روز قرار است چه اتفاقی بیفتد. ما روزهای خوب و بدی داشته ایم، اما مهم نیست که روز قبل چه اتفاقی افتاده است، من همچنان از خواب بیدار می شوم که می خواهم به اینجا بیایم و با آنها باشم. من تمام تخمهای کارآموزی خود را در سبد HFF گذاشتم زیرا واقعاً میدانستم که به اینجا تعلق دارم و خدا را شکر کردم زیرا همه چیز درست شد. من نه تنها در کنار یک گروه احمق و رقابتی از اعضا کار می کنم، بلکه با کارکنان عالی کار می کنم، و کارآموز دیگر RT، همه عالی بوده اند. من مشتاقانه منتظر برنامه هایی هستم که برای گروه ها در ماه آوریل برنامه ریزی کرده ایم، اما منتظر خداحافظی با این مکان نیستم که آن را می شناسم و دوست دارم.